سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وبلاگ شخصی پویا بخشی

 

 

 

3 ـ بیست و چهارم ذیحجه:

 

         الف ـ در سال ششم هجری و در چنین روزی بود که ماجرای مباهله اتفاق افتاد. مسیحیان نجران پس از مدت ها گفت و شنود و بحث با پیامبر اکرم درنهایت، ایمان نیاوردند و با اینکه منطق شان موفق نبود اما دست از لجاجت و تعصب برنمی‌داشتند تا اینکه این آیه به عنوان دستور خداوند به پیامبر نازل شد : قل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله علی الکاذبین ( 61 / آل عمران )

یعنی: بگو بیایید تا فرا بخوانیم ــ و جمع کنیم ــ ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را ، ما زنان خود را و شما نیز زنان خود را و ما خویش خویش ( یعنی کسی که به منزله ی خودمان یا نزدیکترین فرد به ماست ) را و شما خویش خود را و دعا و نیایش کنیم و لعنت ــ و عذاب ــ الهی را برای دروغگویان بخواهیم.

 

مباهله از ریشه ابتهال به معنای مناجات و دعا کردن است اما در اصطلاح، یک نوع مبارزه‌ای است که به هرحال یکی از طرفین از بین خواهد رفت. شاید به زبان امروز بهترین تعبیر برای آن همان دوئل باشد.

مسیحیان نجران پذیرفتند و در روز موعود ، زنان و مردان نجرانی به اتفاق فرزندانشان و با تمام عشیره و بستگان خویش گردآمده بودند و شاید انتظار می‌کشیدند که همه ی مسلمانان اعم از مهاجرین و انصار با زنان و فرزندانشان وارد این کارزار شوند، ناگهان دیدند پیامبر اکرم در حالی که حسین را در آغوش دارد و دست حسن را در دست دیگر گرفته است، وارد شد و علی علیه ‌السلام دوشادوش آن حضرت و یک قدم عقب تر حرکت می کند و فاطمه زهرا نیز پشت سر آنها در حرکت است.

 

همین که رهبر مسیحیان نجران این صحنه را دید عقب‌ نشینی کرد و به یاران خود گفت: من عذاب الهی را در مورد خودمان می‌بینم و لذا تن به این مباهله در نمی‌دهم .

آری... اعتماد به نفس پیامبر اکرم و اعتقاد راسخش به حقانیت خویش، آنان را شکست داد و دست از پا درازتر به خانه‌هایشان برگشتند.

 

 

         ب ـ    از جمله حوادث دیگر که مربوط به روز 24 ذیحجه است، هرچند سال آن به دقت مشخص نشده است ماجرای کسا و نزول آیه ی شریف تطهیر است.

حتماً حدیث کسا را خوانده‌اید و حتماً اصطلاح پنج تن آل عبا را نیز شنیده‌اید. این ماجرا مربوط به روزی است که پیامبر به خانه زهرای اطهر می‌آید و چون احساس ضعفی در بدن می‌کند از دخترش می‌خواهد که رواندازی رویش بیاندازد. پیامبر در همان وضعیت بود که حسن و حسین وارد خانه شدند و  به مادر گفتند:  که بوی خوش جدمان رسول الله را احساس می‌کنیم. آیا او میهمان ماست ؟

مادر پاسخ مثبت داد و آنها را به سمت پیامبر هدایت کرد و آنها در آغوش پیامبر جا خوش کردند. لختی بعد امیر مؤمنان آمد و همان گفتگو حاصل شد و او نیز پس از کسب اجازه از محضر رسول خدا به جمع خدائی آنان پیوست و آنگاه زهرای اطهر نیز چنان کرد. چون تعداد این 5 تن کامل شد و جمع ملکوتی شان جمع شد، جبرئیل نازل شد و این آیه را که به عنوان آیه ی تطهیر معروف است بر رسول خدا تلاوت کرد: انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا ( 33  / احزاب )

یعنی: به درستی که خداوند اراده کرده است که پلیدی را از شما اهل بیت دور گرداند و شما را پاک و پاکیزه قرار دهد.

 

این آیه نشان می‌دهد که منظور از اهل بیت همین تعداد و فرزندان آنان هستند نه آنگونه که بعضی گفته‌اند هر کس در خانه پیامبر باشد از جمله زنان دیگر مثل حفصه ، عایشه ، ام سلمه و نیز جزو اهل بیت به حساب آیند.

         ج ـ حادثه ی دیگری که در این روز اتفاق افتاده و خود آغاز و مبدأ تاریخ هجری است، ورود پیامبر اکرم به همراه علی علیهم السلام و سایر همراهان به مدینه است.

در تاریخ می خوانیم که پیامبر اکرم همراه با ابوبکر از مکه هجرت کردند و به قصد مدینه از دیار خویش خارج شدند. وقتی از دست قریشیان نجات یافتند، در یک روز دوشنبه به منطقه ای به نام قبا در نزدیکی مدینه رسیدند و آنجا اتراق کردند و منتظر حضرت علی و کسانی که وی مأموریت داشت آنان را با خود بیاورد ماندند.

آنان چند روزی آنجا بودند تا اینکه علی علیه السلام به اتفاق فاطمه زهرا و مادر خود یعنی فاطمه بنت اسد و سایر همراهان به آنان ملحق شدند و سپس همگی به اتفاق هم به سمت مدینه راه افتادند و در چنین روزی به مدینه وارد شدند.

مسجد قبا به عنوان اولین مسجدی که در اسلام ساخته شده است یادآور چند روز حضور پیامبر اکرم در این منطقه است که آیه ی قرآن نیز در باره ی آن چنین نازل شده است: لا تقم فیه ابدا لمسجد اسس علی التقوی من اول یوم احق ان تقوم فیه فیه رجال یحبون ان یتطهروا والله یحب المطهرین ( توبه / 108 )

یعنی: هرگز در آن ( یعنی مسجد ضرار ، به عبادت ) نایست. مسجدی که از روز نخست بر پایه ی تقوی بنیان نهاده شده شایسته تر است که در آن عبادت کنی. در آنجا مردانی هستند که دوست دارند پاکیزه باشند و خداوند پاکیزگان را دوست دارد.

 

 

 

4ـ بیست و پنجم ذیحجه:

 

این روز نیز از جمله روزهای به یادماندنی و پر شکوه این ایام است. زیرا:

 

         الف ـ  در چنین روزی بود که سوره‌ی مبارکه‌ی «هل اتی» یا «انسان» یا «دهر» در مورد این خاندان گرامی نازل شد.

ماجرا چنین بود که چند روزی حسن و حسین بیمار شده بودند. روزی پیامبر با بعضی از اصحاب برای عیادتشان به منزل علی و فاطمه رفت و به علی فرمود: ای ابوالحسن خوب است برای شفای فرزندانتان نذری کنید؟

پدر و مادر دلسوز و نیز فضه که خادمه ی آن سرا بود، نذر کردند که اگر آن دو شفا یابند سه روز روزه بگیرند. پس از شفا یافتن آن دو، هنگام ادای نذر رسید و آنان ادای نذر خود را آغاز کردند. بعضی از روایات می گویند که خود حسن و حسین نیز در این روزه داری با آنان مشارکت کردند. به هر حال از آن جایی که غذای مناسبی در منزل نداشتند، حضرت علی سه من جو قرض کرد و آن را آرد نمود. فاطمه یک سوم آن را نان پخت و  برای افطارشان آماده کرد. روز اول مسکینی به در خانه آمد و طلب نیاز کرد و آنان قرص های نان را که برای افطار آماده کرده بودند و تنها غذایشان بود را به وی دادند و خود با آب افطار کردند و با آب سحر گاهی به استقبال روز دوم رفتند. روز دوم و سوم نیز یتیم و اسیری به نیاز آمدند و آنان تمامی تنها جیره‌ی غذائی خود را به آنان دادند.

 

عجیب است رفتار این خانواده باور کنیم که اینان اسوه های مهربانی و در عین حال صبوری بوده اند. اگر با شرایط خاص خود غذای خود را با آنان تقسیم می کردند و یا حتی هیچ به آنان نمی دادند نه عقل و نه دین و نه منطق آنان را ملامت نمی کرد؛ اما چنین نکردند و تمام دارایی خود را در حالی که خود بدان نیاز داشتند در راه خدا انفاق کردند. اصلاً معنای ایثار همین است. ایثار یعنی چیزی که خود بدان به شدت نیاز داری برای خدا به برادر مؤمنت بدهی... .

 

به هر حال روز بعد علی علیه السلام دست دو فرزند دلبندش را گرفت و نزد پیامبر رفتند. چون پیامبر  آنان را دید، مشاهده کرد که از شدت گرسنگی می لرزند. رسول اکرم به شدت ناراحت شد و فرمود: دیدن این حالت شما بر من بسیار گران است.

سپس برخاست و به اتفاق آنها به خانه ی زهرا  رفتند و دیدند که وی در محراب عبادت ایستاده  و از شدت ضعف و گرسنگی چشمانش گود افتاده و شکمش به پشتش چسبیده است.

در این لحظه که بر پیامبر بسیار سخت می گذشت، جبرائیل آمد و به پیامبر عرض کرد که خداوند به خاطر این خاندان به تو تهنیت می گوید و آنگاه سوره ی دهر را تقدیم او کرد. آیات 5 تا 22   از این سوره مربوط به این ماجرا و در توصیف این خاندان پاک است.   اما آنچه دقیقاً به همین واقعه اشاره می کند این آیات است:

یوفون بالنذر و یخافون یوماً کان شره مستطیرا.. و یطعمون الطعام علی حبه مسکیناً و یتیماً و اسیرا .. انما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاءً و لا شکورا ( دهر / 7 تا 9 )

آنان ( نیکان که صحبتشان بود ) به نذر وفا می کنند و از روزی می ترسند که شر آن فراگیر است.. و غذای خود را با آنکه به آن علاقه ــ و نیاز ــ دارند به مسکین و یتیم و اسیر اطعام می کنند.. ما فقط برای خدا شما را اطعام می کنیم نه پاداشی از شما می خواهیم و نه سپاسی..

 

 

         ب ـ اولین جمعه ای که حضرت علی علیه السلام نماز جمعه اقامه کردند و برای مردم خطبه خواندند مصادف با چنین روزی بود.. یعنی بیست و پنجم ذیحجه..

 

شیعیان !! با این همه قدر و شأن ... آیا جا ندارد به این خاندان و ولایت این بزرگان ببالیم.... ؟ دعا کنیم شیعه بمانیم و فرزند گرامی شان را زیارت و یاری کنیم...


[ یکشنبه 89/8/30 ] [ 10:49 عصر ] [ پویا بخشی ]

چرا هفته ی ولایت .. ؟

 

 

این روزها یعنی روزهای 18 تا 25 ذیحجه از بهترین و باشکوه‌ترین روزهای تاریخ است . شاید بتوان ادعا کرد به جز مبعث پیامبر اکرم، هیچ روزی به عظمت و الهام‌بخشی این ایام خجسته به ویژه عید غدیر خم نرسد. در این ایام، فرشته وحی حد اقل هفت بار بر پیامبر نازل ‌شده و به مناسبت حوادثی که در موضوع ولایت و تبیین جایگاه اهل‌بیت عصمت و طهارت پیش آمده،  آیاتی نازل کرده است.

بیایید ضمن مروری بر اتفاقات این روزها، دلیل نامگذاری این هفته به هفته ی ولایت را رهگیری کنیم.

 

 

 

1 ـ هجدهم ذیحجه :

 

صرف نظر از تاریخ قبل از اسلام که این روز را روز تعیین یوشع بن نون  به عنوان جانشین حضرت موسی کلیم الله، و تعیین شمعون به عنوان جانشینی حضرت عیسی روح الله، و جانشینی آصف بن برخیا برای حضرت سلیمان پیامبر و همینطور روز پیروزی حضرت موسی بر ساحران بنی اسرائیل دانسته اند ، در اسلام این روز را با خصوصیت‌های زیر می‌شناسیم.

البته هرکدام از موارد زیر به تنهائی درخور بحثی مفصل است که فعلاً من در صدد ذکر حوادث تاریخی هستم نه بیان اهمیت این حوادث و تجزیه و تحلیل آن‌ها.

       

          الف ـ در سال دهم هجری و در راه بازگشت پیامبر اکرم از حجة الوداع ، ابتدا آیه 67 مائده نازل شد که خداوند به پیامبرش چنین امر کرد: یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس..

یعنی: ای رسول!  آن چه که از ناحیه ی پروردگارت بر تو نازل شده را به مردم ابلاغ کن. اگر چنین نکنی رسالت او را ادا نکرده ای و خداوند تو را از ــ دست ــ مردم حفظ می کند ..

این چه دستوری است و آن مأموریت ویژه چیست که معادل همه‌ی دوران رسالت نبی اکرم ارزش دارد؟ چه موضوع پراهمیتی است که اگر انجام نمی‌شد، 23 سال زحمت و تلاش آن حضرت مساوی با هیچ بود؟

 

          ب ـ   غدیر به معنای گودال یا محل فرورفته ای است که محل تجمع آب باران است. به هر حال پیامبر در چنین محلی که به نام غدیر خم شناخته می شد دستور توقف داد. کاروان که بنا به نقلی آن سال حدود یکصدهزار نفر بودند، ایستاد.

پیامبر صبر کردند تا آن عده از کاروانیان که جلوتر رفته بودند، نیز برگردند و در آن محل گردهم آیند. سپس ماجرای انتصاب علی علیه‌السلام و معرفی وی به ولایت پرداخت.. ماجرایی که کم و کیف آن را همه می‌دانید .

 

         ج ـ    سپس این آیه نازل شد: الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشون الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا .. ( مائده / 3 )

یعنی: امروز کافران از دین شما ــ به خاطر استحکام و دوام آن ــ نا امید شدند پس از آنان نترسید و از من بترسید. امروز دین شما را به کمال رسانیدم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را ــ به عنوان ــ دین شما برگزیدم..

 

دقت کنیم تا قبل از ماجرای غدیر، پیامبر توسط خداوند تهدید می‌شد که اگر آن مأموریت ویژه را انجام ندهی اصلاً رسالت و وظیفه خود را انجام نداده‌ای ولی چه می‌شود که به محض معرفی علی علیه‌السلام این آیه نازل می‌شود که امروز دینتان را کامل کردم ؟

 

         د ـ     موضوع دیگری که در این روز و پس از این ماجرا پیش آمد این بود: همین که داستان انتصاب امیر مؤمنان به جانشینی پیامبر میان مردم پخش شد، مردی از مسلمانان به نام لقمان ‌بن حارث فهری خدمت پیامبر رسید و با اعتراض گفت: گفتی ایمان بیاورید آوردیم ؛ گفتی نماز بخوانید خواندیم ؛ گفتی جهاد کنید جهاد کردیم ؛ گفتی حج انجام بدهید انجام دادیم و این دیگر چه وضعی است که امروز این جوان را به عنوان مولای ما می‌گماری و معرفی می‌کنی ؟ آیا این میل خودت بوده است یا دستور پروردگار ؟

پیامبر فرمود: این اراده ی خدا و دستور او بوده است.

لقمان با عصبانیت پشت کرد که برود و در هین حال این آیه را می‌خواند: اللهم ربنا ان کان هذا هو الحق من عندک فامطر علینا حجارة من السماء

یعنی: خدایا ! ای پروردگار ما ! اگر این کار، حق است و از ناحیه ی تو مقرر شده بارانی از سنگ بر ما فرو فرست..

 

ناگهان سنگی از غیب رسید، به سرش خورد و بیجان بر زمین افتاد طولی نکشید که جبرئیل آمد و سوره ی معارج را نازل کرد که چنین آغاز می شود: سئل سائل بعذاب واقع .. لیس لوقعتها دافع.. من الله ذی المعارج..

یعنی: درخواست کننده‌ای عذابی را درخواست کرد که واقع خواهد شد ــ و بر سرش آمد ــ عذابی که هیچ ‌چیز جلودار آن نبوده و نیست.. از ناحیه ی خداوند که صاحب آسمان هاست..

 

 

 

 2 ـ بیست و یکم ذیحجه:

 

 در این روز و بنا به نقلی در سال ششم هجری بود که ماجرای خاتم بخشی امیر مؤمنان پیش آمد و آیه‌ای صریح ، او را به ولایت مؤمنان معرفی کرد.

ماجرا چنین است: علی علیه ‌السلام در مسجد مشغول نماز بود که سائلی وارد شد و از حاضران تقاضای کمک ‌کرد.

ظاهراً کسی به آن فقیر کمک نکرد تا اینکه به علی رسید که در نماز و در حال رکوع بود . علی علیه ‌السلام با اشاره به انگشت کوچکشان که انگشتری در آن بود به فقیر فهماند که می‌تواند انگشتر را از دست وی درآورد..  و سائل نیز چنان کرد تا با فروش آن به بعضی از مشکلات خود رسیدگی کند.

پس این آیه بر رسول خدا که در مسجد حضور نداشتند نازل شد: انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنو الذین یقیمون الصلاه و یؤتون الزکاه و هم راکعون ( 55 / مائده )

یعنی: سرپرست شما فقط خداست و رسول او و همینطور کسانی که ایمان آورده‌اند؛ آنان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات ( صدقه ) می‌دهند.

 

جالب است که وقتی این حادثه اتفاق افتاد، رسول خدا در صحنه نبودند و از اتفاق پیش آمده خبر نداشتند و چون این آیه نازل شد، آن حضرت جویای ماجرا شدند که اصحاب موضوع پیش آمده را برای ایشان نقل کردند.

باز جالب است که یکی از اصحاب ریاکار پیامبر که گمان می‌کرد با ظاهرسازی می‌تواند به چنین جایگاه رفیعی دست یابد و مورد تمجید و ستایش خدا قرار گیرد، پس از این ماجرا بارها و بارها در نمازش صدقه داد و انگشتر بخشید و اما نشد که نشد.

البته بعضی این ماجرا را مربوط به بیست و چهارم ذی الحجه دانسته اند.

 

 

 

 


[ یکشنبه 89/8/30 ] [ 10:48 عصر ] [ پویا بخشی ]


زندگی سیاسی امام باقر (ع)



ابو جعفر، امام محمد باقر (ع) پنجمین آفتابی است که بر افق امامت، جاودانه درخشید.زندگیش سراسر دانش و ارزش بود، از این رو باقر العلوم نامیده شد، یعنی شکافنده دشواریهای دانش و گشاینده پیچیدگیهای معرفت .


خصلت آفتاب است که هماره گام بر فرق ظلمت می نهد و در لحظه های تاریک، بر افق زمان می روید تا ارزشهای مهجور و نهان شده در سیاهی جهل و جور را، دوباره جان بخشد و آشکار سازد .


او نیز در عصر حاکمیت جور و تشتت اندیشه های دینی امت اسلام، تولد یافت تا پیام آور معرفت و احیاگر اسلام ناب محمدی (ص) باشد .



 ولادت



حضرت ابو جعفر، باقر العلوم، در شهر مدینه تولد یافت.و بر اساس نظریه بیشتر مورخان و کتابهای روایی، تولد آن گرامی در سال 57 هجری بوده است.1 این نقل، با روایاتی که نشان می دهد امام باقر (ع) به هنگام شهادت جد خویش حسین بن علی (ع) در سرزمین طف حضور داشته و سه سال از عمرش می گذشته است هماهنگی دارد. 2


در روز و ماه ولادت آن حضرت نیز نقلهای مختلفی یاد شده است :



الف / سوم صفر 57 هجری. 3


ب / پنجم صفر 57 هجری. 4


ج / جمعه اول رجب 57 هجری. 5


د /دوشنبه یا سه شنبه اول رجب 57 هجری. 6


 


بیشتر محققان با ترجیح نظریه نخست، یعنی سوم صفر آن را پذیرفته اند .

 



تبار والای امام باقر (ع)



امام محمد باقر (ع) از جانب پدر و نیز مادر، به شجره پاکیزه نبوت منتهی می گردد .


او نخستین مولودی است که در خاندان علویان از التقای دو بحر امامت (نسل حسن بن علی و حسین بن علی علیهما سلام) تولد یافت:7


پدر: علی بن الحسین، زین العابدین (ع) .مادر: ام عبد الله، فاطمه، دختر امام حسن مجتبی (ع) 8


مادر گرامی امام باقر (ع) نخستین علویه ای است که افتخار یافت فرزندی علوی به دنیا آورد.9  برای وی کنیه هایی چون ام الحسن و ام عبده آورده اند، اما مشهورترین آنها، همان ام عبد الله است .


در پاکی و صداقت، چنان نمونه بود که صدیقه اش لقب دادند. 10


امام باقر (ع) مادر بزرگوار خویش را چنین توصیف کرده است :


روزی مادرم کنار دیواری نشسته بود، ناگهان دیوار ریزش کرد و در معرض ویرانی قرار گرفت، مادرم دست بر سینه دیوار نهاد و گفت، به حق مصطفی (ص) سوگند، اجازه فروریختن نداری. دیوار بر جای ماند تا مادرم از آن جا دور شد.سپس دیوار فرو ریخت. 11


 



نام و کنیه



نام آن حضرت محمد است.این نامی است که رسول خدا (ص) از دیر زمان برای وی برگزیده بود .


جابر بن عبد الله انصاری یار دیرین پیامبر (ص) افتخار دارد که سلام رسول خدا را به امام باقر (ع) ابلاغ کرده است.از بیان او که بتفصیل خواهد آمد استفاده می شود که نامگذاری امام باقر (ع) به وسیله پیامبر اکرم (ص) صورت گرفته است.کنیه آن گرامی ابو جعفر 12 است و جز این کنیه ای برای وی نقل نکرده اند. 13





امام محمد باقر (ع) از جانب پدر و نیز مادر، به شجره پاکیزه نبوت منتهی می گردد. او نخستین مولودی است که در خاندان علویان از التقای دو بحر امامت (نسل حسن بن علی و حسین بن علی علیهما سلام) تولد یافت





القاب


برای امام باقر (ع) این القاب یاد شده است :


1- باقر


امام محمد باقر (ع)


این لقب مشهورترین القاب آن حضرت بشمار می آید و بیشتر منابع بدان تصریح کرده اند. 14


در بیان فلسفه تعیین این لقب برای وی، آمده است :


شکافنده معضلات علم و گشاینده پیچیدگیهای دانش بود. 15


به دلیل گستردگی معارف و اطلاعاتی که در اختیار داشت، باقر نامیده شد. 16


بدان جهت که در نتیجه سجده های بسیار، پیشانیش فراخ گشته بود.17


احکام را از متن قوانین کلی، استنباط و استخراج می کرد. 18


2- شاکر


3- هادی


4- امین شبیه، به جهت شباهت آن حضرت به رسول خدا (ص) 19


 



همسران



در منابع تاریخی، برای امام باقر (ع) دو همسر و دو «ام ولد»20 نام برده اند .


همسران عبارتند از :


1- ام فروة دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر


او هر چند از نسل ابو بکر بود، اما همانند پدرش قاسم بن محمد حق امامان را می شناخت و اهل ولایت معصومین (ع) بود، چنان که در روایتی از امام رضا (ع) آمده است که روزی نام قاسم بن محمد نزد آن حضرت برده شد، امام فرمود: او به ولایت و امامت اعتقاد داشت. 21


2- ام حکیم دختر اسید بن مغیره ثقفی





امام باقر (ع) مادر بزرگوار خویش را چنین توصیف کرده است: روزی مادرم کنار دیواری نشسته بود، ناگهان دیوار ریزش کرد و در معرض ویرانی قرار گرفت، مادرم دست بر سینه دیوار نهاد و گفت، به حق مصطفی (ص) سوگند، اجازه فروریختن نداری. دیوار بر جای ماند تا مادرم از آن جا دور شد.سپس دیوار فرو ریخت




فرزندان



برای امام باقر (ع) هفت فرزند یاد کرده اند، پنج پسر و دو دختر .


1- جعفر بن محمد الصادق (ع)


وی مشهورترین، ارجمندترین و با فضیلت ترین فرزند امام باقر (ع) می باشد که از ام فروة زاده شد و نسل امامت از طریق او استمرار یافت.


2- عبد الله بن محمد


او یگانه برادر امام صادق (ع) بشمار می آید که هم از ناحیه پدر و هم از ناحیه مادر با آن حضرت متحد است.مورخان وی را صاحب فضل و صلاح دانسته اند و متذکر شده اند که فردی از بنی امیه به او سم خورانید و او را به شهادت رساند.22


3- ابراهیم بن محمد، از ام حکیم


4- عبید الله بن محمد، از ام حکیم


5- علی بن محمد


6- زینب بنت محمد، این دو (یعنی زینب و علی) از یک مادرند که ام ولد بوده است .


7- ام سلمه، مادر وی را نیز ام ولد دانسته اند. 23


برخی از منابع، تنها شش فرزند برای امام باقر (ع) نام برده اند و بر این باورند که امام باقر فرزندی به نام عبید الله نداشته است. 24


گروهی دیگر گفته اند: امام باقر (ع) دو دختر نداشته است، بلکه زینب و ام سلمه در حقیقت دو نام برای یک دختر است


[ شنبه 89/8/22 ] [ 10:46 عصر ] [ پویا بخشی ]

باقر العلوم علیه السلام


 

امام باقرعلیه السلام : « حریص بر دنیا ، همچون کرم ابریشم است که هر چه پیله را بر خود بیشتر بپیچد ، بیرون آمدنش مشکل تر می شود . » (1)

محمد بن علی بن الحسین علیهم السلام ، پنجمین امام شیعیان است . مادر آن حضرت ، فاطمه دختر امام حسن مجتبی علیه السلام است و بدین ترتیب ، امام باقرعلیه السلام نخستین امامی است که پدرش از نسل امام حسین و مادرش از نسل امام حسن علیهما السلام  می باشد.

 

امام شکافنده علوم

امام باقرعلیه السلام ، علاوه بر « شاکر » و « هادی » به ویژه به « باقر » به معنای شکافنده  ملقب است ، و جابرن یزید جعفی در توضیح لقب اخیر گوید : آن حضرت علم را شکافت و رموز و دقائق آن را روشن ساخت . (2)

یعقوبی نیز می نویسد : بدان سبب باقر نامیده شد که علم را شکافت . (3) راغب اصفهانی هم مانند این عبارت را گفته است . (4)

ابن منظور در مورد کلمه « باقر»  می گوید : « تبقر »  ، داشتن علم و مال زیاد را گویند و به محمد بن علی بن حسین بن علی علیه السلام بدان جهت باقر گفته می شود که آن حضرت علم را شکافت واصول آن را مشخص و طرز استنباط فروع علم از اصول آن را بیان فرمود . (5)

 

موقعیت علمی امام

بی تردید چنان که بسیاری از علمای اهل سنت ، نیز گفته اند ، امام باقرعلیه السلام در زمان حیات خویش شهرت فروانی داشته و همواره محضر او از دوست دارانش ، از تمامی بلاد و سرزمینهای اسلامی ، پر بوده است . موقعیت علمی ایشان ، به مثابه شخصیتی عالم و فقیه ، به ویژه به عنوان نماینده علوم اهل بیت ، بسیاری را وا می داشت تا از محضر او بهره گیرند و حل اشکالات علمی و فقهی خود را از او بطلبند . در این میان ، اهل عراق که بسیاری از آنان شیعه بودند بیش از دیگران مفتون شخصیت آن حضرت شده بودند . (6)

مراجعه کنندگان ، خضوعی خاص نسبت به شخصیت علمی امام داشتند چنان که عبدالله بن عطای مکی گوید : علما را در محضر هیچ کسی کوچکتر از زمان حضوردر محضر امام باقرعلیه السلام ندیدم . حکم بن عینیه با تمام عظمت علمی اش در میان مردم ، در برابر آن حضرت مانند دانش آموزی در مقابل معلم خود به نظر می رسید . (7)

شهرت علمی امام، در حد تعبیر ابن عنبة، مشهورتر از آن است که کسی بخواهد آن را بیان کند . (8)

این شهرت در زمان خود ایشان ، نه تنها در حجاز که « کان سید فقهاء الحجاز » (9) بلکه حتی در عراق و خراسان نیز به طور گسترده فراگیرشده بود . چنانکه راوی می گوید : دیدم که مردم خراسان دور حضرت حلقه زده و اشکالات علمی خود را از ایشان می پرسیدند. (10)

ذهبی درباره امام باقر علیه السلام می نویسد : ایشان از کسانی است که بین علم و عمل ،  سیادت و شرف و وثاقت و متانت جمع کرده و برای خلافت اهلیت داشت . (11)

ابرش کلبی از هشام بن عبدالملک پرسید: این کیست که مردم عراق او را در میان گرفته و مشکلات علمی خود را از وی  می پرسیدند ؟ هشام گفت: این پیامبر کوفه است ، خود را پسر رسول خدا و شکافنده علم و مفسر قرآن می داند . (12)

 

در مکارم اخلاق حضرت

مردی از اهل شام در مدینه ساکن بود که به خانه امام بسیار می آمد و به امام می گفت: « ... در روی زمین بغض و کینه کسی را بیش از تو در دل ندارم و با هیچ کس بیش از تو و خاندانت دشمن نیستم . و عقده ام آن است که اطاعت خدا و پیامبر و امیر مؤمنان در دشمنی با تو است ، اگر به خانه ات رفت و آمد دارم ، بدان جهت است که تو مردی سخنور ، ادیب و خوش بیان هستی . »

درعین حال امام باقر علیها السلام با او مدارا می فرمود و به نرمی سخن می گفت . چندی گذشت که مرد شامی بیمار شد و مرگ را رویاروی خویش دید پس از زندگی ناامید شد . وصیت کرد که چون در گذرد « امام باقر»  بر او نماز گزارد .

شب به نیمه رسید و بستگانش او را مرده ، یافتند . بامداد وصی او به مسجد آمد و امام را دید که نماز صبح به پایان برده و به تعقیبات نماز نشسته است .

عرض کرد : آن مرد شامی به دیگر سرای شتافته و وصیت نموده که شما بر او نماز گزارید .

امام فرمود : او نمرده است... شتاب مکنید تا من بیایم.

پس برخاست ، دو رکعت نماز خواند و دستها را به دعا برداشت ، سپس به سجده رفت و تا طلوع خورشید ، در سجده ماند ، آنگاه به خانه شامی آمد ، بربالین او نشست ، او را صدا زد و پاسخ داد ، امام او را نشانید ، پشتش را بر دیوار تکیه داد و شربتی طلبیده ،  به کام او ریخت و به بستگانش فرمود : غذاهای سرد به او بدهند و خود بازگشت .

پس از مدتی کوتاه ، مرد شامی شفا یافت ، به نزد امام آمد و عرض کرد : گواهی می دهم که تو حجت خدا بر مردمانی . (13)

 

 

شاگردان و اصحاب نزدیک امام

در مکتب امام ابو جعفر باقر العلوم علیه السلام ، شاگردانی نمونه و ممتاز پرورش یافتند که به معرفی برخی ازآنان اشاره می شود :

1-" ابان بن تغلب " : او محضر سه امام - امام زین العابدین ، امام محمد باقر و امام جعفر صادق علیهم السلام - را درک نمود . ابان از شخصیتهای علمی عصر خود بود و در تفسیر، حدیث ، فقه ، قرائت و لغت تسلط بسیاری داشت . والایی دانش ابان چنان بود که امام باقر علیه السلام به او فرمود : در مسجد مدینه بنشین وب رای مردم فتوا بده ، زیرا دوست دارم ، مردم فردی چون تو را در میان شیعیان ما ببینند . (14)

2-" زراره " : دانشمندان شیعه از میان شاگردان امام باقر و امام صادق علیهما السلام ، شش تن را فقیه تر می شمرند  که زراره یکی از آنها است . از امام صادق نقل است که فرمود : اگر " برید بن معویه " ، " ابوبصیر" ، " محمد بن مسلم" و " زراره " نبودند . آثار پیامبر ( معارف شیعه ) از میان می رفت، آنان بر حلال و حرام خدا امین هستند . باز فرمود : برید ، زراره ، محمد بن مسلم و احول در  زندگی و مرگ نزد من محبوبترین مردمان هستند . (15)

3-" کمیت اسدی " :  شاعری سر آمد بود و زبان گویایش در دفاع از اهل بیت ، اشعاری پر مغز می سرود. اشعارش چنان کوبنده و رسوا گر بود که پیوسته از طرف خلفای اموی تهدید به مرگ می شد .

4-" محمد بن مسلم " :  فقیه اهل بیت و از یاران راستین امام باقر و امام صادق علیه السلام بود . چنان که گفته شد ، امام صادق او را یکی از آن چهار تن به شمار آورده که آثار پیامبر به وجودشان پا برجا و باقی است .

 

شهادت نور ولایت

امام باقر علیه السلام ، هفت ذیحجه سال 114 هجری در پنجاه و هفت سالگی در زمان حاکم ستمگر اموی " هشام بن عبدالملک" مسموم گردیده و شهید شدند . در شامگاه شهادت به فرزند خویش امام صادق علیه السلام فرمود : " من امشب جهان را بدرود خواهم گفت ، هم اکنون پدرم را دیدم که شربتی گوارا نزد من آورد و نوشیدم ، او مرا به سرای جاوید و دیدار حق بشارت داد . "

 بدن مطهر آن دریای بیکران دانش خدایی در خاک بقیع ، درکنار پدروجدش امام مجتبی و امام سجاد علیه السلام به خاک سپرده شده است .

 

پی نوشت:

1. وسائل الشیعه، ج 2، ص 474

2. علل الشرایع، ج 1، ص 233.

3. یعقوبی، ج 2 ، ص 320.

4. المفردات، ص 54.

5. لسان العرب، ذیل کلمه باقر.

6. الارشاد، ص 282.

7. کشف الغمه، ج 2 ، صص 18-0117

8. عمدة الطالب، ص 195.

9. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید ، ج 15، ص 77.

10. الکافی، ج 6، ص 266.

11. سیراعلام النبلاء، ج 4، ص 402.

12. الکافی، ج 8، ص 120.

13. امالی شیخ طوسی، ص 261.

14. جامع الروات، ج 1 ، ص 9.


[ شنبه 89/8/22 ] [ 10:40 عصر ] [ پویا بخشی ]

پرسش : چرا در قرآن کریم به طور واضح از غدیر خم مطلبى نقل نشده است؟

 

 پاسخ : به نظر مى‏رسد که منظور از عبارت به طور واضح این باشد که آنچه در غدیر خم رخ داده در قرآن نقل نشده است و مى‏بایست تمامى واقعه غدیر خم در قرآن به وضوح و به طور روشن و لفظ به لفظ بیان مى‏شد و مبحث خلافت در آیاتى از قرآن گنجانده مى‏شد. اما باید دانست که شیوه و روش کلام الهى در بیان بسیارى از مطالب طرح پیاپى و پیوسته مباحث است به گونه‏اى که بدون توجه به شأن نزول بسیارى از آیات نمى‏توان به مقصود و هدف اصلى بیان آنها پى برد. شأن نزول در واقع علت، سبب و یا رویدادهایى است که متناسب با آنها آیاتى نازل شده و در بسیارى از موارد آیاتى که در پى هم در یک سوره وجود دارد در برگیرنده مباحث گوناگون است و بدین‏سان علوم قرآن خود دامنه‏اى ژرف و گستره از دانش را تشکیل مى‏دهد.

 

 در مورد واقعه غدیر خم نیز تمامى مفسران شیعه و سنى اتفاق نظر دارند که دو آیه از کلام اللَّه مجید مربوط به این رخداد مى‏باشد. اما در مورد این که چرا این رویداد به مانند بسیارى از قصص قرآن به طور کامل عنوان نگردیده شاید دلیل آن احاله ابلاغ جانشینى على‏علیه السلام به پیامبر بوده است. البته براى عدم ذکر این واقعه دلایل دیگرى نیز ارایه گردیده است. به طور مثال برخى، یکى از عوامل مصون ماندن قرآن از تحریف را عدم تصریح به نام جانشین پیامبرصلى الله علیه وآله مى‏دانند؛ چنان که خود قرآن مى‏فرماید که به حضرت عیسى‏علیه السلام نام و نشان جانشین وى ابلاغ گردید و جانشین پیامبر پس از مسیح در میان مطالب انجیل گنجانیده شد. اما در متن انجیل که اکنون در دست مسیحیان است نشانى از این مطلب نمى‏توان یافت و این بخش از انجیل تحریف شده است. چرا که امکان داشت برخى از حکمرانان و فرمانروایانى که در طول تاریخ اسلام به نام اسلام حکومت نامشروع داشته‏اند براى توجیه حکمرانى خود دست به تحریف آیات قرآن مى‏زدند.

 

 گروهى دیگر نیز با تمسک به این که تمامى مسلمانان قول و نقل پیامبر و اوامر و نواهى آن حضرت را معادل قرآن مى‏دانند، اقدام پیامبر در مورد معرفى امیر مؤمنان به جانشینى را براى اتمام حق این مطلب کافى دانسته‏اند؛ چرا که بسیارى از مطالب وجود دارد که در قرآن به آن اشاره نشده اما مسلمانان با تمسک به سنت نبوى به آنها عمل مى‏نمایند مانند مبحث نماز چنان که در قرآن تنها به خواندن نماز اشاره شده و تعداد رکعتها و شیوه انجام آن از سنت نبوى اخذ شده است.

 

 اما در مورد 2 آیه‏اى که پیش‏تر به آن اشاره شد، تمامى مفسران اتفاق نظر دارند که این 2 آیه در مورد واقعه غدیر خم نازل شده است این دو آیه چنین است:

 

 الف) آیه 67 سوره مائده: «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و اللَّه یعصمک من الناس ان اللَّه لا یهدى القوم الکافرین» ؛ اى پیامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده به طور کامل - به مردم - برسان و اگر این کار را انجام ندهى رسالت - خداى را - انجام نداده‏اى و خداوند تو را - از خطرهاى احتمالى - نگاه مى‏دارد و خداوند کافران را هدایت نمى‏کند.

 

 در ذیل تفسیر آیه فوق، روایات بسیارى نقل شده که نظریه انتساب این آیه به واقعه غدیر را قطعى مى‏کند. این روایات را کسانى چون زید بن ارقم، ابو سعید خدرى، ابن عباس، جابر بن عبداللَّه انصارى، ابو هریره و ابن مسعود نقل کرده‏اند و گفته‏اند که این آیه درباره واقعه غدیر و جانشینى حضرت على‏علیه السلام نازل شده است.[1] بسیارى از دانشمندان اسلامى نیز در کتابهاى خود به این احادیث تصریح کرده‏اند که برخى از آنان عبارتند از:

 

 1 - حافظ ابو نعیم اصفهانى در کتاب ما «نزل من القرآن فى على» به نقل از خصائص، ص 29.

 

 2 - ابو الحسن واحدى نیشابورى در کتاب «اسباب النزول»، ص 150.

 

 3 - ابن عساکر شافعى بنا به نقل «در المنثور»، ج 2، ص 298.

 

 4 - فخر رازى در کتاب «تفسیر کبیر»، ج 3، ص 636.

 

 5 - جلال الدین سیوطى در کتاب «درالمنثور»، ج 2، ص 298.

 

 6 - علامه امینى در کتاب «الغدیر».

 

 ب) آیه سوم سوره مائده: «... الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا» ؛ امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تکمیل نمودم و اسلام را به عنوان آیین جاودان شما پذیرفتم.

 

 مفسران شیعه معتقدند که مراد از «الیوم» در این آیه روز غدیر خم است، روزى که در آن، پیامبر اسلام امیر مؤمنان را به طور رسمى براى جانشین خود تعیین نمود.

 

 در روایاتى که از طریق شیعه و سنى نقل شده به صراحت اذعان گردیده است که این آیه در روز غدیر خم و پس از اعلام پیامبر نازل شده است. برخى از علماى عامه و اهل سنت که این مطلب را نقل نموده‏اند عبارتند از:

 

 1 - ابن جریر طبرى راوى معروف سنى در کتاب «ولایت» و به نقل از زید ابن ارقم، صحابى معروف.

 

 2 - حافظ ابو نعیم اصفهانى در کتاب «ما نزل من القرآن فى على» به نقل از ابو سعید خدرى. وى مى‏نویسد: «در روز غدیر خم پیامبرصلى الله علیه وآله، على را به ولایت به مردم معرفى کرد و مردم متفرق نشده بودند زمانى که آیه «الیوم اکملت لکم...» نازل شده در این هنگام پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: اللَّه اکبر بر تکمیل دین و اتمام نعمت پروردگار و خشنودى خداوند از رسالت من و ولایت على‏علیه السلام پس فرمود: من کنت مولاه فهذا علىٌ مولاه؛ هر کس که من مولاى اویم پس از این على مولاى اوست. خداوندا آن کس که او را دوست بدارد دوست بدار و آن کس که او را دشمن بدارد دشمن بدار. هر کس او را یارى کند یارى کن و هر کس دست از یارى‏اش برداشت او را یارى منما.[2]

 

 3 - خطیب بغدادى در تاریخ خود از ابو هریره و او از پیامبرصلى الله علیه وآله چنین نقل مى‏کند که پس از واقعه غدیر خم و پیمان ولایت على‏علیه السلام و گفتار عمر بن خطاب: بخ بخٍ یابن ابیطالب اصبحت مولاى و مولا کل مسلم، آیه «الیوم اکملت لکم دینکم...» نازل گردید. [3]

 

 4 - در تفسیر برهان و نور الثقلین ده روایت از طرق مختلف نقل شده که این روایت در مورد غدیر خم مى‏باشد. [4]

 

 بنابر آنچه نقل شده بیشتر علماى اهل سنت و تمامى علماى شیعه در مورد انتساب این آیه بر واقعه غدیر خم اتفاق نظر دارند و تنها نکته اختلافى معناى واژه مولا مى‏باشد. چنان که علماى اهل سنت این واژه را به معناى دوست و یاور دانسته‏اند. در توضیح این مطلب باید گفت که تأکید بر دوستى على‏علیه السلام نیاز به آن همه مقدمه چینى و گردآورى مسلمانان و خواندن خطبه در آن بیابان سوزان و نیز گرفتن بیعت از مردم ندارد چرا که مودت و دوستى مسلمانان با یکدیگر پیش‏تر از این در اسلام مطرح شده و مورد اتفاق و پذیرش همه مسلمانان بوده است. این مطلب چیزى نبوده که توسط پیامبر ابلاغ نشده باشد و یا پیامبر از ابلاغ آن بیم داشته باشد چنان که در آیه 67 سوره مائده خداوند به پیامبر اطمینان مى‏دهد که او را از خطرات نگاه خواهد داشت و این نمى‏تواند تنها براى اعلام یک دوستى ساده با یکى از صحابه مشهور پیامبر که پسر عموى ایشان نیز بوده و داراى آن سابقه درخشان در اسلام است باشد، و دیگر این که اگر مقصود تنها اعلام دوستى با على‏علیه السلام بوده پس چرا پیامبر پیش از اعلام آن از مردم اقرار مى‏گیرد که من نسبت به شما از خود شما سزاوارتر و نیز صاحب اختیار شما هستم! آیا این جمله تناسبى با بیان یک دوستى ساده با یکى از صحابه دارد تا جایى که مردم به على‏علیه السلام تهنیت بگویند و خلیفه دوم با جمله «اصبحت مولاى و مولا کل مؤمن و مؤمنة»؛ اى على تو مولاى من و مولاى هر مرد و زن مؤمن هستى، به آن حضرت تهنیت بگوید؟ آیا این عبارت «مولا» به معناى رهبر و جانشین پیامبر نیست؟ [5]

 

پاورقی

 

[1] تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازى، ج 5، ص 17 - 5.

 

[2] همان، ج 4، ص 267 - 263.

 

[2] الغدیر، علامه امینى، ج 1، ص 232 - 230.

 

[4] تفسیر برهان، ج 1؛ تفسیر نور الثقلین، ج 1، ذیل تفسیر سوره مائده، آیه 3.

 

[5] تفسیر نمونه، ج 5، ص 17 - 16.


[ جمعه 89/8/21 ] [ 6:35 عصر ] [ پویا بخشی ]

پرسش : چرا در قرآن کریم به طور واضح از غدیر خم مطلبى نقل نشده است؟

 

 پاسخ : به نظر مى‏رسد که منظور از عبارت به طور واضح این باشد که آنچه در غدیر خم رخ داده در قرآن نقل نشده است و مى‏بایست تمامى واقعه غدیر خم در قرآن به وضوح و به طور روشن و لفظ به لفظ بیان مى‏شد و مبحث خلافت در آیاتى از قرآن گنجانده مى‏شد. اما باید دانست که شیوه و روش کلام الهى در بیان بسیارى از مطالب طرح پیاپى و پیوسته مباحث است به گونه‏اى که بدون توجه به شأن نزول بسیارى از آیات نمى‏توان به مقصود و هدف اصلى بیان آنها پى برد. شأن نزول در واقع علت، سبب و یا رویدادهایى است که متناسب با آنها آیاتى نازل شده و در بسیارى از موارد آیاتى که در پى هم در یک سوره وجود دارد در برگیرنده مباحث گوناگون است و بدین‏سان علوم قرآن خود دامنه‏اى ژرف و گستره از دانش را تشکیل مى‏دهد.

 

 در مورد واقعه غدیر خم نیز تمامى مفسران شیعه و سنى اتفاق نظر دارند که دو آیه از کلام اللَّه مجید مربوط به این رخداد مى‏باشد. اما در مورد این که چرا این رویداد به مانند بسیارى از قصص قرآن به طور کامل عنوان نگردیده شاید دلیل آن احاله ابلاغ جانشینى على‏علیه السلام به پیامبر بوده است. البته براى عدم ذکر این واقعه دلایل دیگرى نیز ارایه گردیده است. به طور مثال برخى، یکى از عوامل مصون ماندن قرآن از تحریف را عدم تصریح به نام جانشین پیامبرصلى الله علیه وآله مى‏دانند؛ چنان که خود قرآن مى‏فرماید که به حضرت عیسى‏علیه السلام نام و نشان جانشین وى ابلاغ گردید و جانشین پیامبر پس از مسیح در میان مطالب انجیل گنجانیده شد. اما در متن انجیل که اکنون در دست مسیحیان است نشانى از این مطلب نمى‏توان یافت و این بخش از انجیل تحریف شده است. چرا که امکان داشت برخى از حکمرانان و فرمانروایانى که در طول تاریخ اسلام به نام اسلام حکومت نامشروع داشته‏اند براى توجیه حکمرانى خود دست به تحریف آیات قرآن مى‏زدند.

 

 گروهى دیگر نیز با تمسک به این که تمامى مسلمانان قول و نقل پیامبر و اوامر و نواهى آن حضرت را معادل قرآن مى‏دانند، اقدام پیامبر در مورد معرفى امیر مؤمنان به جانشینى را براى اتمام حق این مطلب کافى دانسته‏اند؛ چرا که بسیارى از مطالب وجود دارد که در قرآن به آن اشاره نشده اما مسلمانان با تمسک به سنت نبوى به آنها عمل مى‏نمایند مانند مبحث نماز چنان که در قرآن تنها به خواندن نماز اشاره شده و تعداد رکعتها و شیوه انجام آن از سنت نبوى اخذ شده است.

 

 اما در مورد 2 آیه‏اى که پیش‏تر به آن اشاره شد، تمامى مفسران اتفاق نظر دارند که این 2 آیه در مورد واقعه غدیر خم نازل شده است این دو آیه چنین است:

 

 الف) آیه 67 سوره مائده: «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و اللَّه یعصمک من الناس ان اللَّه لا یهدى القوم الکافرین» ؛ اى پیامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده به طور کامل - به مردم - برسان و اگر این کار را انجام ندهى رسالت - خداى را - انجام نداده‏اى و خداوند تو را - از خطرهاى احتمالى - نگاه مى‏دارد و خداوند کافران را هدایت نمى‏کند.

 

 در ذیل تفسیر آیه فوق، روایات بسیارى نقل شده که نظریه انتساب این آیه به واقعه غدیر را قطعى مى‏کند. این روایات را کسانى چون زید بن ارقم، ابو سعید خدرى، ابن عباس، جابر بن عبداللَّه انصارى، ابو هریره و ابن مسعود نقل کرده‏اند و گفته‏اند که این آیه درباره واقعه غدیر و جانشینى حضرت على‏علیه السلام نازل شده است.[1] بسیارى از دانشمندان اسلامى نیز در کتابهاى خود به این احادیث تصریح کرده‏اند که برخى از آنان عبارتند از:

 

 1 - حافظ ابو نعیم اصفهانى در کتاب ما «نزل من القرآن فى على» به نقل از خصائص، ص 29.

 

 2 - ابو الحسن واحدى نیشابورى در کتاب «اسباب النزول»، ص 150.

 

 3 - ابن عساکر شافعى بنا به نقل «در المنثور»، ج 2، ص 298.

 

 4 - فخر رازى در کتاب «تفسیر کبیر»، ج 3، ص 636.

 

 5 - جلال الدین سیوطى در کتاب «درالمنثور»، ج 2، ص 298.

 

 6 - علامه امینى در کتاب «الغدیر».

 

 ب) آیه سوم سوره مائده: «... الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا» ؛ امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تکمیل نمودم و اسلام را به عنوان آیین جاودان شما پذیرفتم.

 

 مفسران شیعه معتقدند که مراد از «الیوم» در این آیه روز غدیر خم است، روزى که در آن، پیامبر اسلام امیر مؤمنان را به طور رسمى براى جانشین خود تعیین نمود.

 

 در روایاتى که از طریق شیعه و سنى نقل شده به صراحت اذعان گردیده است که این آیه در روز غدیر خم و پس از اعلام پیامبر نازل شده است. برخى از علماى عامه و اهل سنت که این مطلب را نقل نموده‏اند عبارتند از:

 

 1 - ابن جریر طبرى راوى معروف سنى در کتاب «ولایت» و به نقل از زید ابن ارقم، صحابى معروف.

 

 2 - حافظ ابو نعیم اصفهانى در کتاب «ما نزل من القرآن فى على» به نقل از ابو سعید خدرى. وى مى‏نویسد: «در روز غدیر خم پیامبرصلى الله علیه وآله، على را به ولایت به مردم معرفى کرد و مردم متفرق نشده بودند زمانى که آیه «الیوم اکملت لکم...» نازل شده در این هنگام پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: اللَّه اکبر بر تکمیل دین و اتمام نعمت پروردگار و خشنودى خداوند از رسالت من و ولایت على‏علیه السلام پس فرمود: من کنت مولاه فهذا علىٌ مولاه؛ هر کس که من مولاى اویم پس از این على مولاى اوست. خداوندا آن کس که او را دوست بدارد دوست بدار و آن کس که او را دشمن بدارد دشمن بدار. هر کس او را یارى کند یارى کن و هر کس دست از یارى‏اش برداشت او را یارى منما.[2]

 

 3 - خطیب بغدادى در تاریخ خود از ابو هریره و او از پیامبرصلى الله علیه وآله چنین نقل مى‏کند که پس از واقعه غدیر خم و پیمان ولایت على‏علیه السلام و گفتار عمر بن خطاب: بخ بخٍ یابن ابیطالب اصبحت مولاى و مولا کل مسلم، آیه «الیوم اکملت لکم دینکم...» نازل گردید. [3]

 

 4 - در تفسیر برهان و نور الثقلین ده روایت از طرق مختلف نقل شده که این روایت در مورد غدیر خم مى‏باشد. [4]

 

 بنابر آنچه نقل شده بیشتر علماى اهل سنت و تمامى علماى شیعه در مورد انتساب این آیه بر واقعه غدیر خم اتفاق نظر دارند و تنها نکته اختلافى معناى واژه مولا مى‏باشد. چنان که علماى اهل سنت این واژه را به معناى دوست و یاور دانسته‏اند. در توضیح این مطلب باید گفت که تأکید بر دوستى على‏علیه السلام نیاز به آن همه مقدمه چینى و گردآورى مسلمانان و خواندن خطبه در آن بیابان سوزان و نیز گرفتن بیعت از مردم ندارد چرا که مودت و دوستى مسلمانان با یکدیگر پیش‏تر از این در اسلام مطرح شده و مورد اتفاق و پذیرش همه مسلمانان بوده است. این مطلب چیزى نبوده که توسط پیامبر ابلاغ نشده باشد و یا پیامبر از ابلاغ آن بیم داشته باشد چنان که در آیه 67 سوره مائده خداوند به پیامبر اطمینان مى‏دهد که او را از خطرات نگاه خواهد داشت و این نمى‏تواند تنها براى اعلام یک دوستى ساده با یکى از صحابه مشهور پیامبر که پسر عموى ایشان نیز بوده و داراى آن سابقه درخشان در اسلام است باشد، و دیگر این که اگر مقصود تنها اعلام دوستى با على‏علیه السلام بوده پس چرا پیامبر پیش از اعلام آن از مردم اقرار مى‏گیرد که من نسبت به شما از خود شما سزاوارتر و نیز صاحب اختیار شما هستم! آیا این جمله تناسبى با بیان یک دوستى ساده با یکى از صحابه دارد تا جایى که مردم به على‏علیه السلام تهنیت بگویند و خلیفه دوم با جمله «اصبحت مولاى و مولا کل مؤمن و مؤمنة»؛ اى على تو مولاى من و مولاى هر مرد و زن مؤمن هستى، به آن حضرت تهنیت بگوید؟ آیا این عبارت «مولا» به معناى رهبر و جانشین پیامبر نیست؟ [5]

 

پاورقی

 

[1] تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازى، ج 5، ص 17 - 5.

 

[2] همان، ج 4، ص 267 - 263.

 

[2] الغدیر، علامه امینى، ج 1، ص 232 - 230.

 

[4] تفسیر برهان، ج 1؛ تفسیر نور الثقلین، ج 1، ذیل تفسیر سوره مائده، آیه 3.

 

[5] تفسیر نمونه، ج 5، ص 17 - 16.


[ جمعه 89/8/21 ] [ 6:35 عصر ] [ پویا بخشی ]

 

    


                                                     اعمال مشترک دهه اوّل
1ـ امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: پدرم حضرت امام باقر(علیه السلام) به من فرمود: پسرم! در دهه نخست از ماه ذى الحجّه، هر شب میان نماز مغرب و عشا این دو رکعت نماز را ترک مکن:
در هر رکعت سوره حمد و سوره قل هو الله را مى خوانى، پس از آن این آیه (آیه 142 سوره اعراف) را مى خوانى: 

وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثینَ لَیْلَةً، وَ أَتْمَمْناها بَعَشْر، فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ

و ما با موسى سى شب وعده گذاشتیم سپس آن را با ده شب دیگر تکمیل نمودیم به این ترتیب میعاد پروردگارش (با او)

أَرْبَعینَ لَیْلَةً، وَ قالَ مُوسى لاَِخیهِ هارُونَ اخْلُفْنى فى قَوْمى، وَ أَصْلِـحْ

چهل شب تمام شد و موسى به برادرش هارون گفت: جانشین من در میان قومم باش و (آنها را) اصلاح کن

وَلا تَتَّبِعْ سَبیـلَ الْمُفْسِـدینَ.

و از روش مفسدان پیروى منما.

اگر چنین کنى، در ثواب حاجیان، و اعمال حجّ آنها شریک مى شوى.(1) 
2ـ روزه گرفتن در نُه روز اوّل. در روایتى از امام موسى کاظم(علیه السلام) نقل شده است که هر کس نُه روز اوّل ذى الحجّه را روزه بدارد، خداوند ثواب روزه تمام عمر را براى او مى نویسد.(2)
 
ابوحمزه ثمالى از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده است که آن حضرت، از روز اوّل تا عصر روز عرفه، پس از نماز صبح و قبل از نماز مغرب این دعا را مى خواند:

اَللّـهُمَّ هذِهِ الاَْیّامُ الَّتى فَضَّلْتَها عَلَى الاَْیّامِ وَشَرَّفْتَها، وَ قَدْ بَلَّغْتَنیها بِمَنِّکَ

خدایا این روزهایى است که برترى و شرافتش دادى بر سایر روزها و به لطف و

وَرَحْمَتِکَ، فَاَنْزِلْ عَلَیْنا مِنْ بَرَکاتِکَ، وَاَوْسِعْ عَلَیْنا فیها مِنْ نَعْمآئِکَ،

رحمتت مرا بدانها رساندى پس برکات خودت را بر ما فرو بار و از نعمتهاى خود در این روزها بر ما وسعت ده

اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَاَنْ تَهْدِیَنا فیها

خدایا من از تو خواهم که درود فرستى بر محمّد و آل محمّد و نیز خواهم که ما را دراین روزها به

لِسَبیلِ الْهُدى، وَالْعَفافِ وَالْغِنى، وَالْعَمَلِ فیها بِما تُحِبُّ وَتَرْضى، اَللّهُمَّ

راه هدایت و پاکدامنى و بى نیازى راهنمایى فرمایى و موفقمان دارى به انجام آنچه دوست دارى و موجب خشنودى تواست خدایا

اِنّى اَسْئَلُکَ یا مَوْضِعَ کُلِّ شَکْوى، وَیا سامِعَ کُلِّ نَجْوى، وَیا شاهِدَ کُلِّ

از تو خواهم اى جایگاه هر شکایت و اى شنواى هر سخن سِرّى و راز و اى حاضر در هر

مَلاَ، وَیا عالِمَ کُلِّ خَفِیَّة، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَ اَنْ تَکْشِفَ

جمع و اى داناى هر نهان که درود فرستى بر محمّد و آل محمّد و بگشایى

عَنّا فیهَا الْبَلاءَ، وَ تَسْتَجیبَ لَنا فیهَا الدُّعآءَ، وَ تُقَوِّیَنا فیها وَ تُعینَنا،

در این روزها از ما بلا و گرفتارى را و مستجاب گردانى در آنها دعاى ما را و نیرو دهى به ما در این روزها و کمکمان دهى

وَتُوَفِّقَنا فیها لِما تُحِبُّ رَبَّنا وَتَرْضى، وَعَلى مَا افْتَرَضْتَ عَلَیْنا مِنْ

و موفقمان دارى پروردگارا بدانچه دوست دارى و خشنود گردى و بر آنچه واجب کرده اى بر ما از اطاعت خودت

طاعَتِکَ، وَطـاعَةِ رَسُولِکَ وَاَهْلِ وِلایَتِکَ، اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ یا اَرْحَمَ

و اطاعت پیامبرت و اهل ولایتت خدایا از تو خواهم اى مهربانترین

الرّاحِمینَ، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَاَنْ تَهَبَ لَنا فیهَا الرِّضا،

مهربانان که درود فرستى بر محمّد و آل محمّد و در این ایام خشنودى خویش را به من ببخش

اِنَّکَ سَمیعُ الدُّعآءِ، وَلا تَحْرِمْنا خَیْرَ ما تُنْزِلُ فیها مِنَ السَّمآءِ، وَطَهِّرْنا

که براستى تو شنواى دعایى و محروم مکن ما را از خیرى که در این روزها از آسمان فرو بارى و پاکمان کن

مِنَ الذُّنُوبِ یا عَلاّمَ الْغُیُوبِ، وَاَوْجِبْ لَنا فیها دارَ الْخُلُودِ، اَللّهُمَّ صَلِّ

از گناهان اى داناى بر نادیدنیها و واجب گردان در این ایّام براى ما خانه جاویدان را خدایا درود فرست

عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَلا تَتْرُکْ لَنا فیها ذَنْباً اِلاَّ غَفَرْتَهُ، وَلا هَمّاً اِلاَّ

بر محمّد و آل محمّد و هیچ گناهى براى ما باقى مگذار جز آن که بیامرزى و نه اندوهى جز

فَرَّجْتَهُ، وَلا دَیْناً اِلاَّ قَضَیْتَهُ، وَلا غائِباً اِلاَّ اَدَّیْتَهُ، وَلا حاجَةً مِنْ حَوائِجِ

آن که بگشایى و نه بِدهى جز آن که بپردازى و نه غایبى جز آن که به ما برسانى و نه حاجتى از حاجات

الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ اِلاَّ سَهَّلْتَها وَیَسَّرْتَها، اِنَّکَ عَلى کُلِّ شَىْء قَدیرٌ، اَللّـهُمَّ یا

دنیا و آخرت جز آن که آسان و هموارش گردانى که براستى تو بر هر چیز توانایى خدایا اى

عالِمَ الْخَفِیّاتِ، یا راحِمَ الْعَبَراتِ، یا مُجیبَ الدَّعَواتِ، یا رَبَّ الاَْرَضینَ

داناى اسرار پنهان اى رحم کننده بر اشک دیدگان اى اجابت کننده دعاها اى پروردگار زمینها

وَالسَّمواتِ، یا مَنْ لا تَتَشابَهُ عَلَیْهِ الاَْصْواتُ، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ

و آسمانها اى که صداها(ى بیشمار) بر او اشتباه نشود درود فرست بر محمّد و آل

مُحَمَّد، وَاجْعَلْنا فیها مِنْ عُتَقآئِکَ وَطُلَقآئِکَ مِنَ النّارِ، وَالْفائِزینَ بِجَنَّتِکَ،

محمّد و قرار ده ما را در این روزها ازآزادشدگان و رهایى یافتگان از آتش و نائل شوندگان به بهشتت

وَالنّاجینَ بِرَحْمَتِکَ، یااَرْحَمَ الرّاحِمینَ، وَصَلَّى اللهُ عَلى سَیِّدِنا مُحَمَّد

و نجات یافتگان بوسیله رحمتت اى مهربانترین مهربانان و درود خدا بر آقاى ما محمّد و

وَآلِهِ اَجْمَعینَ، وَسَلَّمَ عَلَیْهِمْ تَسْلیماً.(3)

آلش همگى و سلام بر همه آنان باد.


4ـ آن پنج دعایى را بخواند که به فرموده امام باقر(علیه السلام) خداوند آن را بوسیله جبرئیل براى حضرت عیسى(علیه السلام) هدیه فرستاد، تا در ایّام این دهه، آنها را بخواند. آن پنج دعا چنین است:

(1) اَشْهَدُ اَنْ لااِلهَ اِلاَّ اللهُ، وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ، بِیَدِهِ

(1) گواهى دهم که معبودى جز خداى یگانه نیست که شریک ندارد از آن اوست فرمانروایى و خاص اوست ستایش هر چه خیر است

الْخَیْرُ، وَهُوَ عَلى کُلِّ شَىْء قَدیرٌ. (2) اَشْهَدُ اَنْ لا اِلـهَ اِلاَّ اللهُ، وَحْدَهُ لا

بدست اوست و او بر هر چیز تواناست (2) گواهى دهم که معبودى جز خداى یگانه نیست

شَریکَ لَهُ، اَحَداً صَمَداً، لَمْ یَتَّخِذْ صاحِبَةً وَلا وَلَداً. (3) اَشْهَدُ اَنْ لا اِلـهَ

شریک ندارد یگانه بى نیازى که همسر و فرزندى براى خود نگیرد (3) گواهى دهم که معبودى

اِلاَّ اللهُ، وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، اَحَداً صَمَداً، لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ، وَلَمْ یَکُنْ لَهُ

جز خداى یگانه نیست که شریک ندارد یگانه بى نیازى که نزاید و نه زاییده شده و نیست برایش

کُفُواً اَحَدٌ. (4) اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ، وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ

همتایى هیچ کس (4) گواهى دهم که معبودى جز خداى یگانه نیست که شریکى ندارد از آن اوست فرمانروایى و خاص اوست

الْحَمْدُ، یُحْیى وَیُمیتُ، وَهُوَ حَىٌّ لا یَمُوتُ، بِیَدِهِ الْخَیْرُ، وَهُوَ عَلى کُلِّ

ستایش زنده کند و بمیراند و اوست زنده اى که نمیرد خیر بدست اوست و او بر هر

شَىْء قَدیرٌ. (5) حَسْبِىَ اللهُ وَکَفى، سَمِعَ اللهُ لِمَنْ دَعا، لَیْسَ وَرآءَ اللهِ

چیز تواناست (5) بس است مرا خدا و کافى است بشنود خدا صداى هر کس که دعا کند وراى خدا

مُنْتَهى،اَشْهَدُللهِِ بِما دَعا،وَاَنَّهُ بَرىءٌ مِمَّنْ تَبَرَّءَ، وَاَنَّ لِلّهِ الاْخِرَةَ وَالاُْولى.(4)
انتهایى نیست گواهى دهم براى خدا بدانچه خوانده است و این که بیزار است از هر که از او بیزارى جسته و براى خداست آخرت و دنیا.
سپس حضرت عیسى(علیه السلام) پاداش فراوانى را براى صد مرتبه خواندنِ این پنج دعا ذکر فرمود.(5) مرحوم «علاّمه مجلسى» گفته است: اگر کسى هر روز هر یک از این پنج دعا را ده مرتبه بخواند (که در مدّت ده روز هر کدام را صد مرتبه خوانده است) به روایت عمل کرده است. البتّه اگر هر روز هر دعایى را صد مرتبه بخواند بهتر است.(6)


5ـ در هر روز از این دهه، این تهلیلات [لا اله إلاّ اللّه ها] را که از امیر مؤمنان(علیه السلام) نقل شده است بخواند و اگر روزى ده مرتبه بخواند بهتر است:

لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ عَدَدَ الّلَیالى وَالدُّهُورِ، لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ عَدَدَ اَمْواجِ الْبُحُورِ، لا

معبودى جز خدا نیست به شماره شبها و روزگاران معبودى جز خدا نیست به شماره موجهاى دریاها

اِلهَ اِلاَّ اللهُ وَرَحْمَتُهُ خَیْرٌ مِمّا یَجْمَعُونَ، لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ عَدَدَ الشَّوْکِ

معبودى جز خدا نیست و رحمت او بهتر است از آنچه مردم جمع کنند معبودى جز خدا نیست به شماره هر خار و

وَالشَّجَرِ، لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ عَدَدَ الشَّعْرِ وَالْوَبَرِ، لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ عَدَدَ الْحَجَرِ

هر درخت معبودى جز خدا نیست به شماره هر مُو و کُرک معبودى جز خدا نیست به شماره هر سنگ

وَالْمَدَرِ، لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ عَدَدَ لَمْحِ الْعُیُونِ، لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ فِى اللَّیْلِ اِذا

و کلوخ معبودى جز خدا نیست به شماره بهم خوردن چشمها معبودى جز خدا نیست در شب چون

عَسْعَسَ، وَالصُّبْحِ اِذا تَنَفَّسَ، لا اِلـهَ اِلاَّ اللهُ عَدَدَ الرِّیاحِ فِى الْبَرارى

تاریک شود و در صبح چون بدمد معبودى نیست جز خدا به شماره بادها در صحراها

وَالصُّخُـورِ، لا اِلـهَ اِلاَّ اللهُ مِـنَ الْیَـوْمِ اِلـى یَـوْمِ یُنْفَخُ فِى الصُّورِ.(7)

و کوهها معبودى جز خدا نیست از امروز تا روز نفخ صور


[ دوشنبه 89/8/17 ] [ 11:21 عصر ] [ پویا بخشی ]

 

 

تهران - کوچه پس کوچه های مدینه حال و هوای دیگری به خود گرفته است پیوند آب و آینه همه را به تکاپو انداخته است دو انسان پاک و مطهر لحظه زیبای ازدواج خود را جشن گرفته اند.

 

زمین زیباترین لحظات را پایکوبان به سرور و شادی می پردازد،‌ فرشتگان به واسطه این هلهله و شادی به زمین آمده اند تا گل هایی از جنس نور بر سر اولین امام شیعیان و ام ابیها بریزند.
مدینه امروز دست افشان اتفاق زیبا و مبارکی است پیوند دو موجود آسمانی در کوچه های بی پناه شهری که بچه ها هر شب منتظر نان و رطب هستند تلاقی عشق و محبت و دوستی است.
پیوند خجسته ای که در خود لحظه ها و سال های غم و اندوه آینده را در سر می پروراند لحظه ناله ها و راز و نیازهای مولا علی (ع) در چاه و شکستن پهلوی حضرت زهرا (س).
امشب ستاره ها کاروان جشن به راه انداخته اند و فرشتگان و ملائک لحظه ها را به نظاره نشسته اند تا در گذرگاه وصال دو شاخه مهربانی و عشق پایکوبی کنند.
امشب زیباترین عطیه الهی با همراهی فرشتگان پای در خانه نور می گذارد خانه ای که از آن حضرت علی (ع) مردی از دیار بهشت است که در عین صلابت و ابهت در برابر پیامبر اکرم (ص) متواضع و صبور نشسته است.
به واقع در کجای این دنیای خاکی همتایی برای حضرت زهرا (س) و در عین حال همسری در شان حضرت علی (ع) پیدا می شد و کدام گل سرسبد آفرینش می توانست همسری علی علیه السلام را بپذیرد اگر فاطمه (س) نبود.
چه کسی چون حضرت علی (ع) می توانست با همه فروتنی و جلال و جمال در ایمان لایق و شایسته خواستگاری از بزرگ بانوی عالم باشد بانویی که بی نظیرین و بی همتاترین همسر برای امام اول شیعیان بود.
بانویی که نه تنها دختر رسول خدا (ص) بود بلکه در پاکی، عصمت، الهی بودن و مقام بلندش نزد خدا کسی شک و تردید به خود راه نمی داد و بسیاری از مردان عرب آرزوی همسری چنین گل سرسبدی را داشتند.
هدف از ازدواج مولای متقیان علی (ع) و بانوی عالمیان فاطمه زهرا (س) کمال انسانی و رضایت خداوندی و نمایش اوج بندگی معبود بود.
ازدواجی که می تواند الگوی تمامی انسان ها برای پیوند آسمانی باشد پیوندی که اگر هدف آن رسیدن به کمال، آرامش، آسودگی خاطر، سادگی، بی ریایی، ایمان واقعی، اخلاق نیکو و رفتار پسندیده باشد بدون شک سعادت دنیوی و اخروی پاداش آن خواهد بود.
پیوند آسمانی آب و آینه بر تمامی آسمانیان مبارک باد.

 

امام علی بن ابی طالب بن عبدالمطلب(ع) پس از هجرت به مدینه منوره و دو سال اقامت در این شهر مقدس، با دختر پسر عمویش فاطمه بنت محمد(ص) بن عبدالله بن عبدالمطلب ازدواج نمود و با پیوند مبارک و مطهر خویش، خانواده ای پاک و پاکیزه را بنیان نهاد.
حضرت علی(ع) در آن هنگام، جوانی 25 ساله و حضرت فاطمه زهرا(س)، دوشیزه ای رشیده و نُه ساله بود، که از جهت رشد جسمی، ایمانی و فکری سرآمد دختران و بانوان عصر خویش بود.
پیش از حضرت علی(ع)، چند تن از بزرگان و یاران رسول خدا(ص) از این بانوی کریمه خواستگاری کرده و ابراز تمایل به خویشاوندی با رسول خدا(ص) نمودند، ولی با بی اعتنایی و پاسخ منفی رسول خدا(ص) روبرو گردیدند.
زیرا آن حضرت، هیچ یک از آنان را شایسته همسری فاطمه زهرا(س) و هم شأن وی نمی دانست. تا این که پسر عمویش که دست پرورده مکتب توحیدی وی بود، پا پیش گذاشت و از دختر گرامی اش خواستگاری نمود.
حضرت محمد(ص) پس از مشورت با دخترش فاطمه زهرا(س) و اعلام رضایت وی، به حضرت علی(ع) پاسخ مثبت داد و زمینه ازدواج آن دو را فراهم نمود.
درباه تاریخ ازدواج آن دو، اتفاق چندانی میان مورخان و سیره نگاران نیست. همان طوری که در نوزدهم ذی حجه اشاره کردیم، برخی از آنان روز اول ذی حجه سال دوم، برخی روز ششم و برخی نوزدهم ذی حجه و عده ای محرم سال سوم و گروهی هم ماه صفر سال سوم را بیان کرده اند.
اما علامه مجلسی(ره) در کتاب گرانسنگ "بحارالانوار" به نقل از شیخ مفید(ره) گفته است: شب 21 محرم سال سوم هجری که شب پنج شنبه بود، مراسم زفاف حضرت فاطمه زهرا(س) برگزار گردید و آن بانوی بزرگ اسلام به خانه مولای متقیان علی بن ابی طالب(ع) منتقل شد. بدین جهت روزه گرفتن روز 21 محرم به عنوان روزه شکر، مستحب و پسندیده است.
از ازدواج مبارک آثار آن دو عزیز، پنج فرزند والا گُهر دیده به جهان گشودند، که به ترتیب سن عبارتند از: امام حسن مجتبی(ع)، امام حسین(ع)، زینب کبری(س)، ام کلثوم(س) و حضرت محسن(ع) که پیش از تولد بر اثر ضربات دشمنان اسلام در رحم مادرش به شهادت رسید.


[ دوشنبه 89/8/17 ] [ 10:59 عصر ] [ پویا بخشی ]


[ شنبه 89/8/15 ] [ 11:11 عصر ] [ پویا بخشی ]


[ شنبه 89/8/15 ] [ 11:10 عصر ] [ پویا بخشی ]
<      1   2   3   4   5      >
درباره وبلاگ
موضوعات وب
امکانات وب
بازدید امروز: 6
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 42586