سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وبلاگ شخصی پویا بخشی

چرا هفته ی ولایت .. ؟

 

 

این روزها یعنی روزهای 18 تا 25 ذیحجه از بهترین و باشکوه‌ترین روزهای تاریخ است . شاید بتوان ادعا کرد به جز مبعث پیامبر اکرم، هیچ روزی به عظمت و الهام‌بخشی این ایام خجسته به ویژه عید غدیر خم نرسد. در این ایام، فرشته وحی حد اقل هفت بار بر پیامبر نازل ‌شده و به مناسبت حوادثی که در موضوع ولایت و تبیین جایگاه اهل‌بیت عصمت و طهارت پیش آمده،  آیاتی نازل کرده است.

بیایید ضمن مروری بر اتفاقات این روزها، دلیل نامگذاری این هفته به هفته ی ولایت را رهگیری کنیم.

 

 

 

1 ـ هجدهم ذیحجه :

 

صرف نظر از تاریخ قبل از اسلام که این روز را روز تعیین یوشع بن نون  به عنوان جانشین حضرت موسی کلیم الله، و تعیین شمعون به عنوان جانشینی حضرت عیسی روح الله، و جانشینی آصف بن برخیا برای حضرت سلیمان پیامبر و همینطور روز پیروزی حضرت موسی بر ساحران بنی اسرائیل دانسته اند ، در اسلام این روز را با خصوصیت‌های زیر می‌شناسیم.

البته هرکدام از موارد زیر به تنهائی درخور بحثی مفصل است که فعلاً من در صدد ذکر حوادث تاریخی هستم نه بیان اهمیت این حوادث و تجزیه و تحلیل آن‌ها.

       

          الف ـ در سال دهم هجری و در راه بازگشت پیامبر اکرم از حجة الوداع ، ابتدا آیه 67 مائده نازل شد که خداوند به پیامبرش چنین امر کرد: یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس..

یعنی: ای رسول!  آن چه که از ناحیه ی پروردگارت بر تو نازل شده را به مردم ابلاغ کن. اگر چنین نکنی رسالت او را ادا نکرده ای و خداوند تو را از ــ دست ــ مردم حفظ می کند ..

این چه دستوری است و آن مأموریت ویژه چیست که معادل همه‌ی دوران رسالت نبی اکرم ارزش دارد؟ چه موضوع پراهمیتی است که اگر انجام نمی‌شد، 23 سال زحمت و تلاش آن حضرت مساوی با هیچ بود؟

 

          ب ـ   غدیر به معنای گودال یا محل فرورفته ای است که محل تجمع آب باران است. به هر حال پیامبر در چنین محلی که به نام غدیر خم شناخته می شد دستور توقف داد. کاروان که بنا به نقلی آن سال حدود یکصدهزار نفر بودند، ایستاد.

پیامبر صبر کردند تا آن عده از کاروانیان که جلوتر رفته بودند، نیز برگردند و در آن محل گردهم آیند. سپس ماجرای انتصاب علی علیه‌السلام و معرفی وی به ولایت پرداخت.. ماجرایی که کم و کیف آن را همه می‌دانید .

 

         ج ـ    سپس این آیه نازل شد: الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشون الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا .. ( مائده / 3 )

یعنی: امروز کافران از دین شما ــ به خاطر استحکام و دوام آن ــ نا امید شدند پس از آنان نترسید و از من بترسید. امروز دین شما را به کمال رسانیدم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را ــ به عنوان ــ دین شما برگزیدم..

 

دقت کنیم تا قبل از ماجرای غدیر، پیامبر توسط خداوند تهدید می‌شد که اگر آن مأموریت ویژه را انجام ندهی اصلاً رسالت و وظیفه خود را انجام نداده‌ای ولی چه می‌شود که به محض معرفی علی علیه‌السلام این آیه نازل می‌شود که امروز دینتان را کامل کردم ؟

 

         د ـ     موضوع دیگری که در این روز و پس از این ماجرا پیش آمد این بود: همین که داستان انتصاب امیر مؤمنان به جانشینی پیامبر میان مردم پخش شد، مردی از مسلمانان به نام لقمان ‌بن حارث فهری خدمت پیامبر رسید و با اعتراض گفت: گفتی ایمان بیاورید آوردیم ؛ گفتی نماز بخوانید خواندیم ؛ گفتی جهاد کنید جهاد کردیم ؛ گفتی حج انجام بدهید انجام دادیم و این دیگر چه وضعی است که امروز این جوان را به عنوان مولای ما می‌گماری و معرفی می‌کنی ؟ آیا این میل خودت بوده است یا دستور پروردگار ؟

پیامبر فرمود: این اراده ی خدا و دستور او بوده است.

لقمان با عصبانیت پشت کرد که برود و در هین حال این آیه را می‌خواند: اللهم ربنا ان کان هذا هو الحق من عندک فامطر علینا حجارة من السماء

یعنی: خدایا ! ای پروردگار ما ! اگر این کار، حق است و از ناحیه ی تو مقرر شده بارانی از سنگ بر ما فرو فرست..

 

ناگهان سنگی از غیب رسید، به سرش خورد و بیجان بر زمین افتاد طولی نکشید که جبرئیل آمد و سوره ی معارج را نازل کرد که چنین آغاز می شود: سئل سائل بعذاب واقع .. لیس لوقعتها دافع.. من الله ذی المعارج..

یعنی: درخواست کننده‌ای عذابی را درخواست کرد که واقع خواهد شد ــ و بر سرش آمد ــ عذابی که هیچ ‌چیز جلودار آن نبوده و نیست.. از ناحیه ی خداوند که صاحب آسمان هاست..

 

 

 

 2 ـ بیست و یکم ذیحجه:

 

 در این روز و بنا به نقلی در سال ششم هجری بود که ماجرای خاتم بخشی امیر مؤمنان پیش آمد و آیه‌ای صریح ، او را به ولایت مؤمنان معرفی کرد.

ماجرا چنین است: علی علیه ‌السلام در مسجد مشغول نماز بود که سائلی وارد شد و از حاضران تقاضای کمک ‌کرد.

ظاهراً کسی به آن فقیر کمک نکرد تا اینکه به علی رسید که در نماز و در حال رکوع بود . علی علیه ‌السلام با اشاره به انگشت کوچکشان که انگشتری در آن بود به فقیر فهماند که می‌تواند انگشتر را از دست وی درآورد..  و سائل نیز چنان کرد تا با فروش آن به بعضی از مشکلات خود رسیدگی کند.

پس این آیه بر رسول خدا که در مسجد حضور نداشتند نازل شد: انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنو الذین یقیمون الصلاه و یؤتون الزکاه و هم راکعون ( 55 / مائده )

یعنی: سرپرست شما فقط خداست و رسول او و همینطور کسانی که ایمان آورده‌اند؛ آنان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات ( صدقه ) می‌دهند.

 

جالب است که وقتی این حادثه اتفاق افتاد، رسول خدا در صحنه نبودند و از اتفاق پیش آمده خبر نداشتند و چون این آیه نازل شد، آن حضرت جویای ماجرا شدند که اصحاب موضوع پیش آمده را برای ایشان نقل کردند.

باز جالب است که یکی از اصحاب ریاکار پیامبر که گمان می‌کرد با ظاهرسازی می‌تواند به چنین جایگاه رفیعی دست یابد و مورد تمجید و ستایش خدا قرار گیرد، پس از این ماجرا بارها و بارها در نمازش صدقه داد و انگشتر بخشید و اما نشد که نشد.

البته بعضی این ماجرا را مربوط به بیست و چهارم ذی الحجه دانسته اند.

 

 

 

 


[ یکشنبه 89/8/30 ] [ 10:48 عصر ] [ پویا بخشی ]
درباره وبلاگ
موضوعات وب
امکانات وب
بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 11
کل بازدیدها: 42057