سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وبلاگ شخصی پویا بخشی

 

 

 

3 ـ بیست و چهارم ذیحجه:

 

         الف ـ در سال ششم هجری و در چنین روزی بود که ماجرای مباهله اتفاق افتاد. مسیحیان نجران پس از مدت ها گفت و شنود و بحث با پیامبر اکرم درنهایت، ایمان نیاوردند و با اینکه منطق شان موفق نبود اما دست از لجاجت و تعصب برنمی‌داشتند تا اینکه این آیه به عنوان دستور خداوند به پیامبر نازل شد : قل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله علی الکاذبین ( 61 / آل عمران )

یعنی: بگو بیایید تا فرا بخوانیم ــ و جمع کنیم ــ ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را ، ما زنان خود را و شما نیز زنان خود را و ما خویش خویش ( یعنی کسی که به منزله ی خودمان یا نزدیکترین فرد به ماست ) را و شما خویش خود را و دعا و نیایش کنیم و لعنت ــ و عذاب ــ الهی را برای دروغگویان بخواهیم.

 

مباهله از ریشه ابتهال به معنای مناجات و دعا کردن است اما در اصطلاح، یک نوع مبارزه‌ای است که به هرحال یکی از طرفین از بین خواهد رفت. شاید به زبان امروز بهترین تعبیر برای آن همان دوئل باشد.

مسیحیان نجران پذیرفتند و در روز موعود ، زنان و مردان نجرانی به اتفاق فرزندانشان و با تمام عشیره و بستگان خویش گردآمده بودند و شاید انتظار می‌کشیدند که همه ی مسلمانان اعم از مهاجرین و انصار با زنان و فرزندانشان وارد این کارزار شوند، ناگهان دیدند پیامبر اکرم در حالی که حسین را در آغوش دارد و دست حسن را در دست دیگر گرفته است، وارد شد و علی علیه ‌السلام دوشادوش آن حضرت و یک قدم عقب تر حرکت می کند و فاطمه زهرا نیز پشت سر آنها در حرکت است.

 

همین که رهبر مسیحیان نجران این صحنه را دید عقب‌ نشینی کرد و به یاران خود گفت: من عذاب الهی را در مورد خودمان می‌بینم و لذا تن به این مباهله در نمی‌دهم .

آری... اعتماد به نفس پیامبر اکرم و اعتقاد راسخش به حقانیت خویش، آنان را شکست داد و دست از پا درازتر به خانه‌هایشان برگشتند.

 

 

         ب ـ    از جمله حوادث دیگر که مربوط به روز 24 ذیحجه است، هرچند سال آن به دقت مشخص نشده است ماجرای کسا و نزول آیه ی شریف تطهیر است.

حتماً حدیث کسا را خوانده‌اید و حتماً اصطلاح پنج تن آل عبا را نیز شنیده‌اید. این ماجرا مربوط به روزی است که پیامبر به خانه زهرای اطهر می‌آید و چون احساس ضعفی در بدن می‌کند از دخترش می‌خواهد که رواندازی رویش بیاندازد. پیامبر در همان وضعیت بود که حسن و حسین وارد خانه شدند و  به مادر گفتند:  که بوی خوش جدمان رسول الله را احساس می‌کنیم. آیا او میهمان ماست ؟

مادر پاسخ مثبت داد و آنها را به سمت پیامبر هدایت کرد و آنها در آغوش پیامبر جا خوش کردند. لختی بعد امیر مؤمنان آمد و همان گفتگو حاصل شد و او نیز پس از کسب اجازه از محضر رسول خدا به جمع خدائی آنان پیوست و آنگاه زهرای اطهر نیز چنان کرد. چون تعداد این 5 تن کامل شد و جمع ملکوتی شان جمع شد، جبرئیل نازل شد و این آیه را که به عنوان آیه ی تطهیر معروف است بر رسول خدا تلاوت کرد: انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا ( 33  / احزاب )

یعنی: به درستی که خداوند اراده کرده است که پلیدی را از شما اهل بیت دور گرداند و شما را پاک و پاکیزه قرار دهد.

 

این آیه نشان می‌دهد که منظور از اهل بیت همین تعداد و فرزندان آنان هستند نه آنگونه که بعضی گفته‌اند هر کس در خانه پیامبر باشد از جمله زنان دیگر مثل حفصه ، عایشه ، ام سلمه و نیز جزو اهل بیت به حساب آیند.

         ج ـ حادثه ی دیگری که در این روز اتفاق افتاده و خود آغاز و مبدأ تاریخ هجری است، ورود پیامبر اکرم به همراه علی علیهم السلام و سایر همراهان به مدینه است.

در تاریخ می خوانیم که پیامبر اکرم همراه با ابوبکر از مکه هجرت کردند و به قصد مدینه از دیار خویش خارج شدند. وقتی از دست قریشیان نجات یافتند، در یک روز دوشنبه به منطقه ای به نام قبا در نزدیکی مدینه رسیدند و آنجا اتراق کردند و منتظر حضرت علی و کسانی که وی مأموریت داشت آنان را با خود بیاورد ماندند.

آنان چند روزی آنجا بودند تا اینکه علی علیه السلام به اتفاق فاطمه زهرا و مادر خود یعنی فاطمه بنت اسد و سایر همراهان به آنان ملحق شدند و سپس همگی به اتفاق هم به سمت مدینه راه افتادند و در چنین روزی به مدینه وارد شدند.

مسجد قبا به عنوان اولین مسجدی که در اسلام ساخته شده است یادآور چند روز حضور پیامبر اکرم در این منطقه است که آیه ی قرآن نیز در باره ی آن چنین نازل شده است: لا تقم فیه ابدا لمسجد اسس علی التقوی من اول یوم احق ان تقوم فیه فیه رجال یحبون ان یتطهروا والله یحب المطهرین ( توبه / 108 )

یعنی: هرگز در آن ( یعنی مسجد ضرار ، به عبادت ) نایست. مسجدی که از روز نخست بر پایه ی تقوی بنیان نهاده شده شایسته تر است که در آن عبادت کنی. در آنجا مردانی هستند که دوست دارند پاکیزه باشند و خداوند پاکیزگان را دوست دارد.

 

 

 

4ـ بیست و پنجم ذیحجه:

 

این روز نیز از جمله روزهای به یادماندنی و پر شکوه این ایام است. زیرا:

 

         الف ـ  در چنین روزی بود که سوره‌ی مبارکه‌ی «هل اتی» یا «انسان» یا «دهر» در مورد این خاندان گرامی نازل شد.

ماجرا چنین بود که چند روزی حسن و حسین بیمار شده بودند. روزی پیامبر با بعضی از اصحاب برای عیادتشان به منزل علی و فاطمه رفت و به علی فرمود: ای ابوالحسن خوب است برای شفای فرزندانتان نذری کنید؟

پدر و مادر دلسوز و نیز فضه که خادمه ی آن سرا بود، نذر کردند که اگر آن دو شفا یابند سه روز روزه بگیرند. پس از شفا یافتن آن دو، هنگام ادای نذر رسید و آنان ادای نذر خود را آغاز کردند. بعضی از روایات می گویند که خود حسن و حسین نیز در این روزه داری با آنان مشارکت کردند. به هر حال از آن جایی که غذای مناسبی در منزل نداشتند، حضرت علی سه من جو قرض کرد و آن را آرد نمود. فاطمه یک سوم آن را نان پخت و  برای افطارشان آماده کرد. روز اول مسکینی به در خانه آمد و طلب نیاز کرد و آنان قرص های نان را که برای افطار آماده کرده بودند و تنها غذایشان بود را به وی دادند و خود با آب افطار کردند و با آب سحر گاهی به استقبال روز دوم رفتند. روز دوم و سوم نیز یتیم و اسیری به نیاز آمدند و آنان تمامی تنها جیره‌ی غذائی خود را به آنان دادند.

 

عجیب است رفتار این خانواده باور کنیم که اینان اسوه های مهربانی و در عین حال صبوری بوده اند. اگر با شرایط خاص خود غذای خود را با آنان تقسیم می کردند و یا حتی هیچ به آنان نمی دادند نه عقل و نه دین و نه منطق آنان را ملامت نمی کرد؛ اما چنین نکردند و تمام دارایی خود را در حالی که خود بدان نیاز داشتند در راه خدا انفاق کردند. اصلاً معنای ایثار همین است. ایثار یعنی چیزی که خود بدان به شدت نیاز داری برای خدا به برادر مؤمنت بدهی... .

 

به هر حال روز بعد علی علیه السلام دست دو فرزند دلبندش را گرفت و نزد پیامبر رفتند. چون پیامبر  آنان را دید، مشاهده کرد که از شدت گرسنگی می لرزند. رسول اکرم به شدت ناراحت شد و فرمود: دیدن این حالت شما بر من بسیار گران است.

سپس برخاست و به اتفاق آنها به خانه ی زهرا  رفتند و دیدند که وی در محراب عبادت ایستاده  و از شدت ضعف و گرسنگی چشمانش گود افتاده و شکمش به پشتش چسبیده است.

در این لحظه که بر پیامبر بسیار سخت می گذشت، جبرائیل آمد و به پیامبر عرض کرد که خداوند به خاطر این خاندان به تو تهنیت می گوید و آنگاه سوره ی دهر را تقدیم او کرد. آیات 5 تا 22   از این سوره مربوط به این ماجرا و در توصیف این خاندان پاک است.   اما آنچه دقیقاً به همین واقعه اشاره می کند این آیات است:

یوفون بالنذر و یخافون یوماً کان شره مستطیرا.. و یطعمون الطعام علی حبه مسکیناً و یتیماً و اسیرا .. انما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاءً و لا شکورا ( دهر / 7 تا 9 )

آنان ( نیکان که صحبتشان بود ) به نذر وفا می کنند و از روزی می ترسند که شر آن فراگیر است.. و غذای خود را با آنکه به آن علاقه ــ و نیاز ــ دارند به مسکین و یتیم و اسیر اطعام می کنند.. ما فقط برای خدا شما را اطعام می کنیم نه پاداشی از شما می خواهیم و نه سپاسی..

 

 

         ب ـ اولین جمعه ای که حضرت علی علیه السلام نماز جمعه اقامه کردند و برای مردم خطبه خواندند مصادف با چنین روزی بود.. یعنی بیست و پنجم ذیحجه..

 

شیعیان !! با این همه قدر و شأن ... آیا جا ندارد به این خاندان و ولایت این بزرگان ببالیم.... ؟ دعا کنیم شیعه بمانیم و فرزند گرامی شان را زیارت و یاری کنیم...


[ یکشنبه 89/8/30 ] [ 10:49 عصر ] [ پویا بخشی ]
درباره وبلاگ
موضوعات وب
امکانات وب
بازدید امروز: 2
بازدید دیروز: 11
کل بازدیدها: 42059